اگر لحظه ای سر از خاک برگیری و به آسمان دل ببندی، گوشه ی چشمی از زیبایی بی نظیر جمع واقفان را نشانت می دهند. آن وقت است که واله وشیدا خواهی شد. جا دارد که دیگر میلی به ماندن نداشته باشی. تنها همان نیم نگاه بس است تا دل از انسان برباید و او را بیقرار رفتن و عروج کند. عجیب است تماشای آن سدره المنتهی، که خوبان عالم همه جمعند و مولای خویش را چون نگین دربر گرفته اند و جمالش را نظاره گرند. چه لذتی می برند این خیل مستان که اینگونه گرد مقتدایشان جمع گشته اند.
تماشای این صحنه هر صاحبدلی را بی قرار می کند. میخواهی بال بگشایی و بی درنگ خود را به خیل مستان برسانی. اما پرواز را از کجا باید شروع کرد؟ از کدام قلّه باید به طیران درآیی؟ کدامین سکو و منزل است که تو را به آن افق شورانگیز برساند؟
آن رندان مست از کدامین سبو جرعه ای سرکشیده اند که گرداگرد چنین نگینی حلقه زده اند؟ بین حلقه و نگین باید تناسب و شباهتی باشد تا در کنار هم جمع گردند. اگر نگین خیل واقفان امیرالمومنین است که تمام وجود خویش را وقف اسلام کرد، چرا حلقه نشینان کوی دوست چنین نباشند.آری، وقف راه اتصال به حلقه واقفانیست که نگینش شاه عالمین است.
- ۰ نظر
- ۰۵ خرداد ۰۰ ، ۰۳:۴۵